برای کسی که دوستش داریم چه کار کردیم ؟ چه کار با داریم آیا او را به یاد می آوریم؟ آیا اصلا احساس نیاز می کنیم به وجودش در زندگی خود؟ خودم را می گویم چگونه شد که روزی نبود که او را از یاد ببرم ولی همینکه پشت لب هایم سبز شد دیگر خود را خیلی بزرگ دیدم و خار تکبر چشمم را کور کرد؟ مگرمی شود چشمی ببیند ولی کور باشد؟ و یا گوشی بشنود و کر باشد؟ و یا حتی زبانی حرف بزند ولی لال باشد؟ قلبی در هر دقیقه 60 بار بزند ولی کار نکند؟ مغری محاسبه کند و مشکلترین مسائل ریاضی و فیزیک را جل کند ولی نتواند فکر کند؟ و ده ها سوال دیگر و هزاران تعجب دیگر...
این کسی که از او حرف زدم نه دختر و یا پسری است که دوران نامزدی خود را طی می کنند و نه در مورد فرزندی که پدر و مادر خود را دوست دارد ولی نمی تواند به خاطر دوری از آنها آنها را ببیند و نه رفیقی بود که چند سال است او را ندیده ام...