چرا طلاق زیاد است؟؟؟
بسم الله الرحمن الرحیم
علت افزایش آمار طلاق
خبرها و آمارهایی که از تعداد و کیفیت طلاق ها در جامعه ایرانی به گوش میرسد بسیار نگران کننده هستند و این دغدغه را در ذهن هر انسان دردآشنایی پررنگ می نماید که مبادا چند سال بعد رویه طلاق به امری عادی در زندگی هر فردی تبدیل شود و هر لحظه هر مرد و زنی از شریک زندگی اش انتظار شنیدن طلاق را داشته باشد و بدون هیچ قید و بندی و هیچ تعهدی نسبت به دیگری زندگی مشترک خود را به هر بهانه ای پایان ببخشند.
به یقین مهمترین گام در بررسی این پدیده شوم اجتماعی دو مسئله می باشد:
1-علت هایی که مستقیم یا غیر مستقیم به طلاق می انجامند
2-مشکلاتی که زوجین به خاطر عدم تحمل و نداشتن توانایی حل و فصل آنها تصمیم به جدایی از یکدیگر می گیرند.
مهمترین علت هایی را که می توان برای به وجود آمدن طلاق و شیوع بیش از حد انتظار آن بر شمرد عبارتند از:
الف) اختلاط بیش از حد و حصر زن و مرد در جامعه
ب)عدم واقع بینی هنگام قبل ازدواج
ج)به دست نیاوردن شناخت کامل دختر و پسر از یکدیگر
د)دخالت بی اندازه و بی مورد پدر و مادر دختر و پسر در زندگی فرزندانشان
ه) بی خیالی پدر و مادر نسبت به مشکلات زندگی دختران و پسران
حال به توضیح این علل در نهایت اختصار می پردازیم:
الف) اختلاط بیش از حد و حصر زن و مرد در جامعه :
مرز هایی که هر زن و مردی نسبت به جنس مخالف خود باید در ارتباط برقرار کردن رعایت کند باید کاملا رعایت شوند و نباید سوء استفاده های فراوان این ارتباط اجتماعی را تبدیل به وسیله ای برای لذت جویی و فریب دادن دختران و پسران جوان شود.
آن چیزی که امروزه در محیط های کاری و مراکز فروش و مراکز تفریحی و مکان های مشابه دیده می شود همان چیزی است که سم مهلک خانواده ها را تولید می کند. ارتباط صمیمانه و گاهی اوقات بسیار فراتر از سطح عادی زن و مرد نامحرم با یکدیگر موجب می شود تا تمام انرژی روحی و روانی مرد و زن برای هدیه کردن محبت نسبت به همکار خود صرف شود و هنگام بازگشت به محیط خانه دیگر هیچ حوصله ای برای محبت نسبت به همسر و شریک زندگی خود و فرزندان خود نداشته باشند. تاکید دین اسلام بر ممنوعیت هر گونه التذاذ جنسی در بیرون از رابطه زن و شوهری و بیرون از محیط مقدس خانه موجب می شود تا تمام شوق و انرژی هر مرد و زنی فقط نثار همسر خود شود و در مقابل همان محبت را از شریک زندگی خود دریافت کند.
عدم پایبندی به اصول تربیتی و اخلاقی اسلامی نه تنها موجب پیشرفت در عرصه برخورد ها و تعاملات اجتماعی نمی شود بلکه موجب سست شدن پایه خانواده ها و کشیده شدن لذت جویی های نامحدود به محیط های اجتماعی و بیرون از خانواده می شود و در نهایت این جوامع مسلمان سرنوشتی جز اندلس اسلامی پیدا نخواهند کرد که مسیحیان آن زمان با رواج بی بند و باری جنسی و مشروب اندلسی که 800 سال اقامتگاه مسلمانان بود را در عرض چند سال به خود اختصاص دادند. بسیار تاسف آور است که مردی که دارای همسری دلسوز و مهربان است در محیط کاری اش همکار چند نفر زن باشد و دائما در اختلاط و صحبت با آنها به سر ببرد و در هنگام ظهر تن خسته و روح سیر شده از محبت خود را به خانه ببرد و در خانه چیزی جز پرخاشگری نثار زن و فرزندان خود نمی کند و همسر او دائما به دنبال ریشه یابی این رفتار های تند او باشد ولی هیچگونه دلیلی را نیابد.
نفس لذت جوی انسان از هر طریقی که بتواند خود را ارضا می کند، سخن کسانی که نظریه بی بند و باری را ترویج و تزویج کردند و گفتند که اگر مردم محدودیت های اخلاقی نداشته باشند دیگر فشار های اجتماعی و ارزشی آن ها را به طغیان وادار نمی سازد و جامعه دارای اخلاق متعالی می شود بر مبنای بسیار غلطی پایه گذاری شده است. به نظر نگارنده مشکل اصلی این افراد عدم شناخت صحیح روح و روان انسان است، آن ها نه تنها امیال و غرائز انسان ها را تشخیص ندادند بلکه راههایی که را که طراحی و پیش بینی کردند جز به سرزمین فساد و تباهی رهنمون نمی سازد.و در مقام عمل این مسئله اثبات شد که التذاذ را اگر بی قانون رها کنیم دیگر جایی نمی شود جلوی آن را گرفت و در آخر هلاکت جامعه را در پی خواهد داشت.
به طور خلاصه بیان می دارم که اگر هم زن و هم مرد زمینه لذت جویی را در سطح جامعه فراهم ببینند دیگر هیچ میل و رغبتی برای ابراز محبت نسبت به شریک زندگی خود نمی بینند و او را موجودی مزاحم برای لذت جویی خود می دانند.
شاید حکمت دستورات متعالی اسلام نسبت به نهی زن و مرد از شوخی با نامحرم و ارتباط و حتی تکلم بیش از حد ضرورت را با مقدمات ذکر شده بیشتر دریابیم.
ب) عدم واقع بینی قبل از ازدواج که به طور خلاصه توضیحی داده می شود:
آغاز زندگی مشترک دو انسان مرحله ای است که شاید بتوان مهمترین انتخاب را بر آن نام نهاد
در کنار هم قرار گرفتن دو فرد که دارای جنسیت متفاوت دارند و غالبا در خانواده هایی متفاوت رشد کرده اند امری است که باید در نهایت ظرافت و دقت انجام شود تا مبادا بلای خانمان سوز طلاق آن ها را مبتلا نکند
نکات ریز و درشتی که در عقاید، رفتار، وضعیت فرهنگی و اقتصادی دختر و پسر و خانواده آن دو وجود دارد باید بسیار مهم تلقی شود و دختر و پسر نسبت به این مسائل به نکته مشترک و تفاهم برسند تا مسیر واحدی را برای زندگی خود معین کنند. عبارتی که در روایات بر ان تاکید شده است هم کفو بودن دختر و پسر است که باید همانند یکدیگر باشند تا زندگی واحدی داشته باشند.
بِإِسْنَادِهِ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَنْکِحُوا الْأَکْفَاءَ وَ انْکِحُوا فِیهِمْ وَ اخْتَارُوا لِنُطَفِکُمْ.
زمینه ازدواج هم کفوها را فراهم کنید، و با هم کفو ازدواج کنید و آنان را براى بوجود آمدن فرزندان شایسته به عقد خود درآورید. ( اصول کافی ج5، ص: 333 چاپ اسلامیه)
و جالب اینجاست که هم کفو بودن در لسان روایت به تعبیر زیر است:
عَنْ اَبى
عَبْدِاللّهِ(علیه السلام) اَنَّهُ قالَ : الْکُفْوُ اَنْ یَکُونَ عَفیفاً وَ
عِنْدَهُ یَسارٌ.
امام صادق(علیه السلام) فرمود: آنکه داراى عفت همه جانبه است و
زندگى در کنار او از نظر نفقه سهل و آسان است کفو دختر عفیفه و آسان زندگى کن
شماست. (کافی ج 10 ص 631)
اگر دختر و پسری هم کفو همدیگر بودند به یقین اختلافات آن ها یا کم خواهد بود و اگر هم فراوان باشد با اندکی تلاش به نکته ی تفاهم خواهند رسید ولی اگر آن دو شبیه و مثل یکدیگر نباشند زندگی محکم و ثابتی نخواهند داشت اگر چه علاقه فراوانی به هم داشته باشند و چون این علاقه بر روی عقلانیت استوار نگشته است و مسائل پیرامون ازدواج نادیده انگاشته شده است و موجب بروز شکاف بین زوجین و در نهایت یا به طلاق رسمی و یا طلاق عاطفی منجر خواهد شد.
دختر و پسری که صرفا به خاطر وضعیت مطلوب اقتصادی یکدیگر ازدواج می کنند و توجهی به تفاوت های فاحش رفتاری و فرهنگی یکدیگر ندارند نتیجه ای جز اختلاف نخواهند دید زیرا جاذبه های مالی نه تنها پایدار نیستند بلکه با گذشت زمان اهمیت خود را از دست می دهند و آن چیزی که این دو نفر را باید کنار هم نگه دارد همان تفاهم فرهنگی و ارزشی است که متاسفانه مفقود است.
ج)به دست نیاوردن شناخت کامل دختر و پسر از یکدیگر
قبل از اقدام به هر کار و فعالیتی در هر زمینه ای که باشد هر انسان عاقلی ابتدا به جمع آوری اطلاعاتی پیرامون آن موضوع می پردازد تا با دید بصیرانه اقدام به انتخاب و فعالیت کند و بهترین حالت را برگزیند.
به یقین انتخاب همسری که قرار است با خواندن صیغه دائم ازدواج تا آخر عمر شریک زندگی باشد نباید با عجله و قصور همراه باشد.
خانواده ی یکی از مهمترین مولفه ها در شناخت هر فردی است اگر چه مهمترین مسئله خود آن فرد است ولی نباید به این بهانه از اصالت و متدین بودن خانواده چشم پوشی کرد و سابقه خانوادگی یک فرد را نادیده گرفت اگر چه تعداد معدودی هستند که علی رغم رشد کردن در خانواده نا مطلوب عناصر بسیار مفید و متدینی هستند.
روایت تاریخی کسی که به عقیل برادر امیرالمومنین مراجعه می کند و از او میخواهد که زنی را برای ازدواج به او معرفی کند تا فرزندی نابغه به دنیا آورد و عقیل به او میگوید با فلان زن ازدواج کن تا نابغه به دنیا آورد و علت را دایی و خاله آن زن ذکر می کند.
ولی علاوه بر شناخت خانواده و نزدیکان و کسانی که با آن خانواده تعامل و مباشرت دارند مهمترین مرحله شناخت، مربوط به خود آن زن یا مرد است و باید رفتار آن ها در مواضع مختلف و در برخورد با افراد مختلف بررسی شود تا الگوی ثابت رفتاری آن ها برای طرفین محرز شود.
و شاید بهترین ملاک شناخت هر فردی میزان پایبندی او به دین و ارزشهای رفتاری است.
سَهْلُ بْنُ زِیَادٍ وَ مُحَمَّدُ بْنُ یَحْیَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ جَمِیعاً عَنْ عَلِیِّ بْنِ مَهْزِیَارَ قَالَ کَتَبَ عَلِیُّ بْنُ أَسْبَاطٍ إِلَى أَبِی جَعْفَرٍ ع فِی أَمْرِ بَنَاتِهِ وَ أَنَّهُ لَا یَجِدُ أَحَداً مِثْلَهُ فَکَتَبَ إِلَیْهِ أَبُو جَعْفَرٍ ع فَهِمْتُ مَا ذَکَرْتَ مِنْ أَمْرِ بَنَاتِکَ وَ أَنَّکَ لَا تَجِدُ أَحَداً مِثْلَکَ فَلَا تَنْظُرْ فِی ذَلِکَ رَحِمَکَ اللَّهُ فَإِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص قَالَ- إِذَا جَاءَکُمْ مَنْ تَرْضَوْنَ خُلُقَهُ وَ دِینَهُ فَزَوِّجُوهُ إِلَّا تَفْعَلُوهُ تَکُنْ فِتْنَةٌ فِی الْأَرْضِ وَ فَسادٌ کَبِیرٌ.
جمعی از اصحاب از علی بن مهزیار روایت می کنند که میگوید علی بن اسباط نامه به سوی امام جعفر صادق در مورد امور دخترانش نوشت که کسی را همانند آنان پیدا نمی کند پس امام جعفر صادق علیه السلام خطاب به او نوشتند آن چیزی را که در مورد دخترانت نوشته بودی را دریافتم و این که کسی را هماننند خودت پیدا نمیکنی؛..... همانا رسول الله فرمود : آنکس که اخلاق و دینش مورد رضایت و پسند شما بود به او دختر بدهید، چنانچه از تحقق این ازدواج جلوگیرى کنید موجب فتنه و فساد بزرگ در زمین شده اید.( اصول کافی ج 5 ص 347)
عن جعفر بن محمّد علیهما السلام أ نّه قال ما من مرزئة أشدّ على عبد من أن یأتیه ابن أخیه فیقول زوّجنى فیقول لا أفعل أنا أغنى منک.
مصیبتى از این شدیدتر نیست که جوان مومنى دختر برادر مومنش را خواستگارى کند، و پدر دختر جواب بدهد، من از این ازدواج عذر مى خواهم زیرا تو از نظر مالى در رتبه من نیستى! (جامع احادیث شیعه ج 25 ص 218)
ادامه موارد را در شماره بعدی انشاالله توضیح خواهم داد.